loading...
مبین - شهرک بهرام
علی م بازدید : 58 پنجشنبه 02 خرداد 1392 نظرات (0)

آيت الله جوادي آملي با اشاره به لزوم همدلی، تاکید کرد: باید كشور را با هم بسازيم؛ زیرا الآن خطر زير گوش ماست.

معظم له با توصيه به کانديداهای رياست جمهوري مبنی بر "درست حرف زدن" و "حرف درست زدن" افزود: اگر حرفي داريم مي توانيم آن را عالمانه بیان کنیم؛ زیرا خداوند می‌فرمایند " مؤمنين درست حرف بزنند و حرفِ درست بزنند".

وي یادآور شد: انسان می‌تواند اگر اشكالي وجود دارد، عالمانه آن را مطرح کند، چرا خدای ناکرده يكديگر را برنجانيم؛ اين سفارش خداوند است که فرمود "محترمانه با يكديگر سخن بگوييد" .

آیت الله جوادی آملی در پایان با تاکید بر این که اگر واقعا اشکالی وجود دارد، باید محترمانه و با استدلال گفته شود، ابراز امیدواری کرد: به بركت روح مطهر امام راحل و خون پاك شهدا امور کشور به بهترين وجه پيش برود.

علی م بازدید : 95 چهارشنبه 01 خرداد 1392 نظرات (1)

حضرت امام خمینی(ره):
هرکس رای شورای نگهبان را نپذیرد "مفسد فی الارض" است
من نمی‌گویم رای خودش را نگوید؛ بگوید؛ رای خودش را بگوید؛ اما اگر بخواهد فساد کند، به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا و این مجلس کذا، این فساد است و مفسد است یک همچو آدمی، تحت تعقیب مفسد فی الارض باید قرار بگیرد.این مجلس ما حصل خون یک جمعیتی است که وفادار به اسلام بودند؛ و این مجلس عصاره زحمتهای طاقت فرسای این ملت مسلمان بوده است.
به گزارش گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران، گزیده‌ای از فرمایشات بنیانگذار جمهوری اسلامی درباره تمکین مسئولان، احزاب و گروه‌ها به قانون و فصل‌الخطاب بودن قانون اساسی و شورای نگهبان به شرح ذیل است:

*شورای نگهبان گوش به حرف عده‌ای که به اصطلاح مترقی هستند ندهد

...شما باید ناظر بر قوانین مجلس باشید، و باید بدانید که به هیچ وجه ملاحظه نکنید. باید قوانین را بررسی نمایید که صددرصد اسلامی باشد. به هیچ وجه گوش به حرف عده‌ای که می خواهند یک دسته کوچک مردم ما خوششان بیاید و به اصطلاح مترقی هستند، ندهید، قاطعانه با اینگونه افکار مبارزه کنید. خدا را در نظر بگیرید. اصولا آنچه که باید در نظر گرفته شود خداست، نه مردم، اگر صد میلیون آدم ، اگر تمام مردم دنیا یک طرف بودند و شما دیدید که همه آنها حرفی می زنند که بر خلاف حکم قرآن است بایستید و حرف خدا را بزنید، ولو اینکه تمام بر شما بشورند. انبیا هم همین طور عمل می کردند؛ مثلا موسی در مقابل فرعون مگر غیر از این عمل کرد؟ مگر موافقی داشت.

بحمدالله مجلس ما مجلسی است اسلامی و قوانین خلاف اسلام تصویب نخواهد شد؛ولی شما وظیفه دارید ناظر باشید. خلاصه گوش به حرف طبقه مرفه مترقی ندهید. خدا انشاءالله با ماست . اگر عملمان برای خدا باشد، خدا ما را موفق می کند..." (صحیفه امام ج 13 ص 53)

* هرکس بگوید رای شورای نگهبان کذا است مفسد است
 

من تکرار می کنم مجلس بالاترین مقام است در این مملکت. مجلس اگر رای داد و شورای نگهبان هم آن رای را پذیرفت ، هیچ کس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمی گویم رای خودش را نگوید؛ بگوید؛ رای خودش را بگوید؛ اما اگر بخواهد فساد کند، به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا و این مجلس کذا، این فساد است و مفسد است یک همچو آدمی، تحت تعقیب مفسد فی الارض باید قرار بگیرد.این مجلس ما حصل خون یک جمعیتی است که وفادار به اسلام بودند؛ و این مجلس عصاره زحمتهای طاقت فرسای این ملت مسلمان بوده است.

این مجلس فراهم آمده از"الله اکبر"های مردم است ؛ اگر بنا باشد که این مجلس فراهم آمده از "الله اکبر" مردم قدمی برخلاف اسلام بگذارد، این مجلس مجلسی خواهد بود که برخلاف مسیرمسلمین عمل کرده . با تمام قدرت، بدون اینکه ملاحظه از احدی و از مقامی بشود،مجلس باید مسائل را طرح بکند. و رد و بدل و انتقاد صحیح ، بدون جار و جنجال ، بدون هیاهو، مسائل را بگویند. کسی که مخالف است مخالفت خودش را بدون هیاهو بگوید.آن که موافق است موافقت خودش را بدون جار و جنجال بگوید. و بعد هم رای بگیرند.وقتی رای گرفتند، اگر اکثریت رای داد، و بعد هم برده شد پیش شورای نگهبان و آنها هم صحیح دانستند این رای را، مخالف اسلام ندانستند و مخالف قانون اساسی ندانستند، اگربعدها بخواهند شیطنت بکنند، این شیطنتها از مبادی غضب ، از مبادی فاسد، بیرون می آید. باید سرتسلیم به مجلس ، یعنی سر تسلیم به اسلام وقتی مخالف اسلام نیست ، سرتسلیم به اسلام فرود آورد.

روشهای غیر اسلامی را، اگر هم در باطن - خدای نخواسته -دارند، نباید دیگر اظهار بکنند و نباید اذهان مردم را نسبت به مجلس مشوش کنند. این یک مسئله ای است اساسی ، و باید همه توجه داشته باشند. به مجرد اینکه یک مطلبی برخلاف رای یک نفر است ، نباید بگوید مجلس درست نیست.

(صحیفه امام ج14ص370)

*پس از رای و انفاذ شورای نگهبان، هیچ مقامی حق رد آن را ندارد

...موضوعات برای احکام ثانویه اسلام نظر خواهی شود که کارها به نحو شایسته انجام گیرد. و این نکته نیز لازم است که تذکر داده شود که رد احکام ثانویه پس از تشخیص موضوع به وسیله عرف کارشناس ، با رد احکام اولیه فرقی ندارد، چون هر دو احکام الله می باشند. و نیز احکام ثانویه ربطی به اعمال ولایت فقیه ندارد و پس از رای مجلس وانفاذ شورای نگهبان ، هیچ مقامی حق رد آن را ندارد، و دولت در اجرای آن باید بدون هیچ ملاحظه ای اقدام کند. و با تشخیص دو سوم مجلس شورای اسلامی که مجتمعی ازعلمای اعلام و مجتهدان و متفکران و متعهدان به اسلام هستند، در موضوعات عرفیه که تشخیص آن با عرف است ، با مشورت از کارشناسان ، حجت شرعی است که مخالفت باآن بدون حجت قویتر خلاف طریقه عقلاست. چنانچه تغییر احکام اولیه، با شک درموضوع و عدم احراز آن با طریقه عقلا مخالف است . دولت جمهوری اسلامی که متصدی اداره کشور است و در هر پیشامدی موظف است اقدام مقتضی نماید، در وضع کنونی بدون کمک ملت، توانایی رفع تمام گرفتاریهارا ندارد و برای اداره نظام جمهوری و دفاع از دشمنان مهاجم و رفع مشکلات جنگ که حجم آن بسیار عظیم است ، احتیاج به کمک دارد

" (صحیفه امام ج17ص 321 )

*در تمام مواقعی که مقتضی بوده است، شورای نگهبان را تایید کرده ام

...از تحمل زحمات و رنجهای شما تشکر می کنم. شما توقع نداشته باشید که مورداهانت واقع نشوید. همه می دانید تا کسی کاری انجام ندهد کسی به او توهین نمی کند.توهین برای کسانی است که می خواهند زنده باشند. هیچ کدام از ما نباید انتظار تعریف را داشته باشیم . باید به حکم خدا عمل کنیم و به این هم کاری نداشته باشیم که چه کسی ازاین کاری که برای خدا می کنیم خوشش می آید و یا چه کسی بدش می آید. من در تمام مواقعی که مقتضی بوده است، مجلس و شورای نگهبان را تایید کرده ام. ما باید دست دردست یکدیگر بگذاریم تا یک کشور اسلامی درست کنیم . امروز تبلیغات علیه من و شما نیست ، تبلیغات علیه اسلام است. اگر ما با اسلام کاری نداشتیم کسی با ما بد نبود. امروز امریکا و شوروی را که آن قدر در دنیا فساد می کنندکسی محکوم نمی کند، ولی تمام محکومیتها مال ماست . در دنیا تنها ایران است که موردسئوال است ؛ ولی اگر ما وحدت خودمان را حفظ کنیم و همصدا و همجهت باشیم از هیچ چیز نباید بترسیم . مهم این است که با هم خوب باشید و تصمیم داشته باشیم که مستقل...

(صحیفه امام ج 17ص441)

*افرادی که نظر شورای نگهبان موافق میلشان نباشد دست به شایعه افکنی می‌زنند

...چنانچه مشاهده می شود پس از انتخابات مرحله اول از دوره دوم مجلس شورای اسلامی ، افرادی که نظریه شورای محترم نگهبان در ابطال یا تایید بعضی حوزه ها موافق میل شان نبوده است دست به شایعه افکنی زده و اعضای محترم شورای نگهبان - ایدهم الله تعالی - را که حافظ مصالح اسلام و مسلمین هستند، تضعیف و یا خدای ناکرده توهین می نمایند و به پخش اعلامیه و خطابه در مطبوعات و محافل دست زده اند غافل از آنکه پیامد چنین اعمال و جوسازی ها آن هم در دوره دوم مجلس و نگذشتن سالی چند ازانقلاب چه خواهد بود. امید است چنین اعمال ، بی توجه به نتایج ناروا و اسف بار آن باشد. معلوم نیست در صدر مشروطیت در دوره اول با فقهای ناظر به قوانین این نحو عمل شده باشد. در آن زمان به تدریج فقها را از مجلس بیرون راندند و به سر این ملت آن آوردند که دیدیم. من به این آقایان هشدار می دهم که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام است . همیشه انحرافات به تدریج در یک رژیم واردمی شود و در آخر، رژیمی را ساقط می نماید. لازم است همه به طور اکید به مصالح اسلام و مسلمین توجه کنیم و به قوانین ، هر چند مخالف نظر و سلیقه شخصی مان باشد احترام بگذاریم و به این جمهوری نوپا که مورد هجوم قدرت ها و ابرقدرت هاست وفادار باشیم.

(صحیفه امام ج17ص431)

*شورای نگهبان حافظ احکام مقدس اسلام و قانون اساسی است

شورای نگهبان، موردتایید اینجانب می‌باشند شورای محترم نگهبان، که حافظ احکام مقدس اسلام و قانون اساسی هستند، موردتایید اینجانب می باشند. و وظیفه آنان بسیار مقدس و مهم است . و باید با قاطعیت به وظایف خود عمل نمایند. البته توجه به اهمیت حفظ نظام جمهوری دارند که با آن هیچ حکم و امری مزاحمت نمی کند و برای حفظ آن از هیچ کوششی نباید مضایقه کرد ومعلوم است آقایان با تعهدی که دارند تحت تاثیر هیچ جوی واقع نمی شوند. ان شاءالله موید باشند.

(صحیفه امام ج19ص155)

*نهاد شورای نگهبان به هیچ وجه تضعیف نشده و نخواهد شد

ولایت فقیه و حکم حکومتی از احکام اولیه است. نهاد شورای نگهبان همیشه موردتایید اینجانب است و به هیچ وجه تضعیف نشده و نخواهد شد. این نهاد باید همیشه بابیداری و هوشیاری در خدمت به اسلام و مسلمین کوشا باشد.

(صحیفه امام ج20ص457)

علی م بازدید : 43 سه شنبه 31 اردیبهشت 1392 نظرات (0)



بايد دانست منظور از مصونيت قرآن از تحريف، «ماندگاري» متن اصلي قرآن در ميان مردمان مي‏باشد. به گونه‏اي كه هيچ‏گاه مسلمانان و حق‏جويان جامعه بشري از دسترسي به متن اصلي قرآن محروم نخواهند شد. اما اين ويژگي قرآن به اين معنا نيست كه بدخواهان از تغيير و تصرف در الفاظ قرآن ناتوان مي‏باشند و دست آنان نسبت به اين كار براي هميشه بسته باشد كه در اصطلاح علوم قرآني با عنوان «بطلان قول به صرف» از آن ياد مي‏شود. بلكه منظور اين است كه خيانت بدخواهان به نتيجه نمي‏رسد و ناپايدار و مقطعي است. تحريف قرآن در اينترنت نيز از اين قاعده مستثني نيست و به زودي خيانت آنان براي بسياري همچون شما آشكار مي‏شود و هيچ‏گاه نمي‏توانند با اين گونه ترفندها متن اصلي قرآن را محو سازند.

علی م بازدید : 46 سه شنبه 31 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
در اين سوال دو موضوع را بايد رسيدگي کرد : 1- معناي کامل بودن قرآن:کامل بودن قرآن، يعني بدون نقص، وجامع همه کمالات بودن آن است: « لا رطب ولا يابس الا في کتاب مبين» انعام آيه 59 وچون اين کتاب ، کتاب هدايت است، « انَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»‏ : اين قرآن مردم را بديانت و طريقتى هدايت مى‏كند كه راستترين راه‏ها و ديانت‏هاست . كلمه «اقوم» به معني استوار ترين ومحكمترين است؛ وبر هر عاقلي لازم است كه از كتابي پيروي كند كه اطمينان بخش ترين راه را نشان مي دهد. 2- معناي نقض كتب ديگر: وقتي قرآن نازل شد ، افق نو وكامل تري از دين به روي مردم باز شد ؛ وبر همگان عقلا وشرعا ، واجب ولازم شد كه از اين كتاب و آيين جديد ، پيروي كنند ، تا بتوانند به سعادت برسند واز هدايتش بهره مند شوند، پس دستورات و احكام اين كتاب؛ ناقض احكام ودستورات كتب ديگر شد . نه اينكه اصل آن كتب نقض شده باشد ، بلكه آنها مورد احترامند ، امادوران جواز و لزوم پيروي ازآنها با آمدن قرآن به سر آمده و ديگر نمي توان از آنها پيروي كرد.
علی م بازدید : 53 دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

سوال:

ترديدى نيست كه قرآن از سوى خدا بر پيامبر اكرم‏(صلى الله عليه وآله) نازل شده است؛ اما چرا به زبان عربى؟ آيا الفاظ عربى قرآن نيز از سوى خدا است، يا اين الفاظ از زبان پيامبر(صلى الله عليه وآله) است؟

پاسخ:

نزول قرآن به زبان عربى با توجه به مخاطبان نخستين و شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) - كه عرب زبانند - يك جريان طبيعى است و هر سخنورى، مطالب خويش را با زبان مخاطبان مستقيم خود، بيان مى‏كند. خداوند متعال نيز در فرستادن پيامبران و ابلاغ پيام‏هاى خويش، همين رويه را به كار گرفته است.1
در اين باره، توجه به چند نكته مهم بايسته است:
يكم. قرآن كريم اگر چه براى تنزل در اين عالم، نياز به زبان خاص دارد و آن عربى فصيح و مبين است؛ ولى زبان و فرهنگ آن، همان «زبان فطرت» است كه قابل فهم براى همگان است و تنها در اين صورت، مى‏تواند جهانى باشد. اگر فرهنگ قرآن، مربوط به يك نژاد و گروه خاصى بود، هيچ گاه نمى‏توانست جهانى باشد.2
دوّم. همان طور كه ايجاد حقيقت وحى، اختصاص به ذات خداوند متعال دارد؛ تنزل آن حقيقت به لباس عربى مبين و الفاظ اعتبارى نيز كار او است. نه آنكه فقط معناى كلام و وحى الهى در قلب پيامبر(صلى الله عليه وآله) تنزل يافته و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظى را به عنوان ابزار انتقال آن معارف قرار داده باشد! پس الفاظ قرآن كريم، از سوى خداوند تعيين شده و از همين‏رو آرايش‏هاى لفظى قرآن، يكى از وجوه اعجاز آن است.
آيات فراوانى دلالت دارد كه علاوه بر محتوا، الفاظ و عبارت‏هاى عربى قرآن نيز از ناحيه خداوند به پيامبر(صلى الله عليه وآله) وحى شده است.3 بهترين گواه اين مطلب، تفاوت سبك بيان و عبارت‏هاى روايات نبوى، با آيات قرآن كريم است.
سوّم. ارتباط الفاظ با معانى، ارتباطى تكوينى و حقيقى نيست؛ بلكه در اثر قرارداد است كه لفظ معينى، نشانه معناى خاصى مى‏گردد. به همين دليل براى يك معناى خاص در اقوام مختلف، الفاظ گوناگونى وجود دارد و نيز يك حقيقت تكوينى همچون وحى، گاهى به صورت عربى مبين، گاهى به صورت عبرى، زمانى به زبان سريانى و ... ظهور مى‏كند.
چهارم. اعراب اولين گروه مخاطب پيامبر بودند در نتيجه بايد اين پيام را به خوبى درك مى‏كردند. پس حكمت اقضا مى‏كرد تا اصول تربيتى و زبان فطرى قرآن، رنگ و زبان عربى بگيرد؛ هر چند منحصر به عرب زبانان نبود.
با توجه به اين نكته، شايد اين پرسش پديدار شود كه: چگونه وحى الهى، از مقام قدسى خداوند - كه جز تكوين صرف چيزى نيست - در پوشش الفاظ و كلمات اعتبارى - كه قرارداد محض است - در مى‏آيد؟
در پاسخ گفتنى است: الفاظ قرآن کريم نيز از سوي خداوند تعيين شده و لذا جنبه اعجازي دارد ]و تحدي نسبت به آن اعلان شده است به طوري که حتي احاديث قدسي چنين ويژگي ندارد. البته مي توان گفت[ تنزل حقيقت تكوينى قرآن، بايد مسيرى داشته باشد تا در آن مسير، حقيقت قرآن فرود آيد و با اعتبار پيوند بخورد. که محتملا آن مسير ويژه، همان نفس مبارك رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است.4
بنابراين آنچه قرآن را جهان شمول ساخته است، «زبان فطرى» آن است كه در «زبان عربى» رسا و گويا جلوه‏گر شده است؛ زبانى كه الفاظ آن، ظرفيت نمايش معانى گسترده و پردامنه‏اى را دارا است. ازاين رو آشنايى با زبان عربى و تلاوت قرآن به اين زبان، همچون مدخل ورودى براى نيل به مراتب و مراحل بالاتر اين كتاب بى‏نظير است.


----------------------------


پی نوشت ها:
1 ابراهيم(14)، آيه‏4؛ نگا: مصباح‏يزدى، محمدتقى، قرآن‏شناسى، (تحقيق وتدوين: محمود رجبى)، ص 98.
2 جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن كريم، (قم: اسراء)، ج 1، صص 353-355.
3 ابراهيم(14)، آيه 4؛ مريم(19)، آيه 97؛ دخان(44)، آيه‏58؛ اعلى(87)، آيات 17، 18، 22 و32؛ قمر(54)، آيه 40؛ احقاف(46)، آيه 12؛ فصلت(41)، آيه 2 و 3؛ رعد(13)، آيه 37 و ... . نگا: طباطبايى، سيدمحمدحسين، تفسير الميزان، ج 17، ص 359.
4 جوادى آملى، عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 1، ص 45-46.

علی م بازدید : 83 دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

سوال:

چرا غیر از اسلام ادیان دیگر کامل نیستند و به سعادت کامل نمیرسند؟

پاسخ:

از نظر قرآن، دین خدا از آدم تا خاتم یکی است و اختلاف در دین وجود ندارد. همه پیامبران به یک مکتب دعوت می‏کرده‏اند. اصول مکتب انبیا که دین نامیده می‏شود، یکی بوده است. تفاوت شرایع آسمانی در یک سلسله مسایل فرعی و شاخه‏ای بود، که به حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی‏های فکری و فرهنگی مردمی که دعوت شده‏اند، متفاوت می‏شد. اما در اصول و کلیات تنها تکامل و ارتقاء معارف رقم می خورده و در مجموع همه این ادیان و شرایع مختلف، شکل‏ها و صورت های متفاوت از یک حقیقت و در مسیر یک هدف و مقصود بوده اند.
در واقع تفاوت اساسی ادیان در سطح تعلیمات شان بوده که پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر در سطح بالاتری تعلیمات خویش را القا کرده‏اند؛ مثلاً تعلیمات اسلام در مورد مبدا و معاد و جهان و معارف پیامبران پیشین از نظر سطح تکالیف و عمق معارف نسبت به ادیان قبل تفاوت بسیاری دارد. به تعبیر دیگر بشر در تعلیمات انبیا مانند یک دانش‏آموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا بردند.
از نظر قرآن همه آن چه وجود داشته و پیامبران عرضه کرده‏اند، دین بوده، نه ادیان، که نام آن " اسلام" است. البته مقصود این نیست که در همه دوره‏ها دین خدا با این نام خوانده می‏شد، بلکه مقصود این است که حقیقت دین، دارای ماهیت تسلیم و عبودیت محض در برابر خدا است که بهترین معرف آن لفظ « اسلام» است. (1) از این رو قرآن می‏گوید:
" إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام؛ (2)دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است؛ یا می‏گوید: "ابراهیم نه یهودی و نه نصرانی، بلکه حقجو و تسلیم فرمان خدا (مسلمان ) بود". (3)
پس دین خدا که از طرف پیامبران الهی عرضه شده، یکی بوده است، با آن خصوصیتی که گفته شد و مردم در دوران‏های پیامبران موظف بوده‏اند از شریعت پیامبر زمان خود که بر اساس رشد فکری و ظرفیت های انسانی تکامل یافته پیروی نمایند، به لحاظ این که در آن زمان دین به شکل کامل تر از زمان گذشته عرضه می‏شود تا آن که این مسیر به دوران خاتمیت و ارائه کامل ترین شریعت و دستور عمل نهایی برای بشر منتهی گردد.
در هر حال با پایان دوران عمل و توجه به تعالیم یک دین به امر خداوند و آمدن پیامبر و شریعت جدید، دیگر عمل به آن دستورات قبلی عین مخالفت با اراده خداوند و ضد عبودیت و تسلیم در برابر اوست، در نتیجه در هر مقطع زمانی پیروی از یک دستور عمل مصداق تسلیم و تعبد و بندگی مطلق در برابر خداوند - که عامل اصلی کمال و سعادت بشر محسوب می شود - است.
پس با آمدن دین جدید و کامل تر، هر مومن خداپرستی باید به دین جدید گرویده و به آموزه های آن عمل نماید و اصرار بر باقی ماندن بر دین گذشته، یا بازگشت از شریعت جدید به ادیان قبلی درجا زدن یا عقب گرد و مخالفت با دستور الهی وسفارش انبیای پیشین و لجاجت و خلاف تسلیم بودن است. خصوصا اينكه در طول تاریخ در اين ادیان تحریفات گسترده ای صورت گرفته است ، آن هم نه در سطح چند حکم خاص، بلکه به گونه ای که گاه محتوای دعوت انبیاء الهی به کلی دگر گون شده است و اعتقادات نادرست زیادی در مورد خداشناسی و ، پیامبران الهی و قیامت و ... در این ادیان وارد شده است، وجود این گونه تحریف ها موجب شده است آن چیزی که پیامبران بزرگ ( حضرت موسی و عیسی ) به آن دعوت می‌کردند و از انسان‌ها خواسته بودند، و عمل به آن ضامن سعادت افراد بود وجود نداشته باشد. یعنی همان مقدار از پیام پیامبران بزرگ الهی هم که می‌توانست در هدایت انسان‌ها و رساندن به ملکوت نقش داشته باشد، مورد تحریف واقع شده و دیگر نمی تواند نقش خود را در رساندن بشر به سعادت به خوبی ایفا کنند.(4)
البته به سعادت كامل نرسيدن لزوما به معناي عدم ورود به بهشت نيست، زيرا حتي در بين پيروان ساير اديان نيز افرادي كه به دنبال كشف حقيقت بوده اند لكن به جهت محروم ماندن از دسترسي به دين اسلام همان دين خود را حق مي دانسته ولي در عين حال به همان دستورات ديني خود كاملا پايبند بوده است متناسب با عدالت الهي كه از هر كس بيش از آنچه در توان داشته تكليف نمي خواهد(5) اهل نجات خواهد بود.
پى‏نوشت‏ها:
1. مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص 165، مجموعه آثار انتشارات صدرا ،تهران، 1374 ش، ج 2، ص 181 .
2. آل عمران (3) آیه (19).
3. همان، آیه 67.
4.رک:عبدالله مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، قم، انتشارات منطق، 1373ش،
5. سوره بقره(2) آیه 286.

تعداد صفحات : 8

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 71
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 29
  • بازدید سال : 309
  • بازدید کلی : 15,105
  • کدهای اختصاصی
    --------------
    -------------------

    مبین شهرک بهرام